چکیده: این مقاله به تحقیق پیرامون «مسئله‌سازی» مسجد تازه‌تأسیس شهر آتن می‌پردازد که از حدود دو قرن پیش که کشور از امپراتوری عثمانی رهایی یافت نخستین مسجد «رسمی» پایتخت محسوب می‌شود. این مقاله با استفاده و توسعه آثار علمی موجود پیرامون مسئله‌سازی مساجد در اروپای معاصر و با تمرکز بر زمینه یونانی این مسئله‌سازی دانش جدیدی را خلق می‌کند. این مسئله‌سازی آمیزه‌ای از تاریخ، جغرافیا، مذهب و فرهنگ است که به‌طور نامتقارن توضیح می‌دهند که چرا و چگونه مسجد جدید آتن محل تعارض و تقابل بوده و هست. این مقاله با داده‌های تجربی جدیدی که ارائه می‌دهد، از رویکردی نوآورانه و اصیل بهره می‌گیرد تا دو کار میدانی مجزا را گرد هم ‌آورد که نویسندگان در سال‌های ۲۰۰۱-۲۰۰۲ و ۲۰۱۹-۲۰۲۰ به‌طور بی‌واسطه انجام دادند. در تحلیل این دو مجموعه‌داده، از ساختار مضمونی سه‌گانه‌ای استفاده می‌شود که معطوف به تاریخ یونان، ارتدکس مسیحی و تروریسم جهانی است. این مقاله نخست با نگاهی اجمالی و متمرکز به تاریخ ، مذهب و فرهنگ یونان متناسب با مساجد و تا حدی، اسلام و مسلمانان، به کاوش در آثار معتبر علمی موجود در زمینه مسئله‌سازی معاصر مساجد می‌پردازد. بعد از آن، یافته‌های حاصل از این دو نوبت کار میدانی را تشریح می‌کند تا گفتمان‌های مخالفت ورزی نسبت به مسجد و نحوه به‌کارگیری آن‌ها در عملکرد نمادین و مشهود را توضیح داده و اثبات کند. با بهره‌گیری از این تحلیل مضمونی، برای درک بهتری از مسجد آتن، از نظریه‌های مربوط به فرآیندهای ایدئولوژیک اسلام‌هراسی استفاده می‌شود.

نویسندگان: کریستینا وروسی[۱] و کریس آلن[۲]
مسئله مسجد آتن از منظر تاریخ یونان، مذهب ارتدکس و تهدید تروریسم

۱-۷. تاریخ

واضح است که یافته‌های حاصل از هر دو نوبت کار میدانی به‌نحوی عمیق و پیچیده نشان‌دهنده به‌هم‌پیوستگی هویت، تاریخ، فرهنگ و مذهب یونان است. از این رو، همواره این امکان وجود نداشته که برای ممانعت مضمونی از گفتمان‌های مخالفت­ورزی و مسئله‌سازی و در نتیجه، تحلیل آن‌ها، از آن پیچیدگی رها شویم. در عین حال، برتری تاریخ یونان در زمینه تعامل و رابطه آن با اسلام و مسلمانان آشکار بود. به معنای دقیق کلمه، تمایز مسئله‌سازی معاصر مسجد آتن از نمونه‌های تاریخی خود – گاهی – میسر نبود. به‌لحاظ پیشینه دیده‌شدن و دیده‌نشدن اسلام و مسلمانان در یونان (هاتزی‌پروکوپیو و اورگتی، ۲۰۱۴)، دیده‌شدن واقعی و نمادین مسجد یادآور خاطراتی بود که به‌ موقع خود گفتمان‌هایی را بیان می‌کرد که دربردارنده حدود دو دهه فاصله میان دو نوبت کار میدانی بود. کار میدانی انجام‌شده پس از حادثه یازده سپتامبر بیانگر این تصور بود که تروریست‌های به‌اصطلاح مسلمان در مساجد موقت پنهان می‌شوند، مساجدی که یادآور خاطراتی از دشمنی تاریخی مسلمانان بود، خاطراتی که عمیقاً درذهن مردم یونان جای گرفته بود. به‌گفته برون‌باوئر (۲۰۰۱)، از زمان رهایی از سلطه عثمانی، مسلمانان هرگز نتوانسته‌اند عضوی از یونان یا حتی یونانی باشند. درست پس از حادثه یازده سپتامبر و با ورود پناهجویان مسلمانی به کشور که از جنگ‌های سوریه، افغانستان و عراق گریخته بودند، به‌تازگی تصور این تهدید قوت گرفته است. مسجد آتن پیش و پس از ساخت، به‌طور صریح و ضمنی و به‌لحاظ تاریخی و معاصر، به‌عنوان یکی از نمادهای این تهدید عمل کرده است.

این مسئله در هر دو کار میدانی به اثبات رسید. این مسئله، نخست، در گفتمان‌هایی آشکار بود که تأیید می‌کردند که صِرف حضور مسجدی در آتن این پتانسیل را دارد که شهر و همچنین، کشور را بی‌ثبات سازد. همچنین دیده‌شد که بی‌ثبات‌سازی این پتانسیل را دارد که تاریخ، جامعه و فرهنگ یونان را از هم بپاشد - وحتی نابود کند. این در گفتمان‌های مخالفت­ورزی ابرازشده از سوی حزب جبهه یونان نیز مشهود بود، حزبی که از بستر تاریخ جهت اعتباربخشی به این دیدگاه مخرب خود بهره می‌گرفت که هر مسجدی که بنا می‌شود دارای کارکردی نهفته است: یعنی ایجاد مفری برای مسلمانان شهر به‌سوی توطئه‌ای دیگر جهت تصرف یونان و تعدی به آن است. کار میدانی دوم یافته‌های مشابهی را نشان می‌داد، زمانی که میکالولیاکوس از حزب فجر طلایی پارلمان یونان و سیاست‌مدارانش را به «خیانت» متهم کرد. میکالولیاکوس مسجد جدید را با حکومت عثمانی در یک ردیف قرار می‌داد و به این شکل، از مفاهیم تاریخی ظلم، «بردگی» و «اشغالگری ترکیه» بهره می‌گرفت تا توجهات را به مخالفت معاصر حزب خود جلب کند. علاوه بر این، کیریاکو ولوپولوس، رهبر حزب راهکار یونانی، اغلب هنگام اشاره به مسجد به‌عنوان ابزاری برای هشدار علیه «خیانت دولت و ارتدکس»، موضوع ترکیه را یادآوری می‌کرد. در نتیجه، یکی از گفتمان‌های مخالفتِ در حال توسعه معطوف به مقاومت و حمایت بود؛ گفتمانی که تقابل آن با دیگریِ تاریخی و معاصر به یک اندازه است. همان گونه که تریاندافیلیدو و گروپاس (۲۰۰۹) تصریح کردند، دیگریِ مسلمان همواره «دشمن دیرین» سرزمین یونان خواهد بود.

تعبیر آلن (۲۰۱۰) از کارکرد سنتی مؤلفه‌های ایدئولوژیکی گوناگونِ اسلام‌هراسی به توضیح این مسئله کمک می‌کند. مناسب‌ترین مؤلفه‌ها، شی‌انگاری[۱] و ماندگارسازی[۲] هستند. در رابطه با شی‌انگاری، آلن (۲۰۱۰) استدلال می‌کند که مفهوم منسوب به مسلمانان همیشگی است و به موجب آن، انتساب ماندگاری و عادی‌بودن ظاهراً مستقل از زمان یا زمینه است. بنابراین، نه‌تنها برای درک شرایط معاصر، بلکه برای شی‌انگاری معانی مربوط به اسلام و مسلمانان نیز از تاریخ و شرایط تاریخی استفاده و به آن‌ها استناد می‌شود تا آن‌ها را ماندگار و در نهایت، عادی جلوه دهد. دو نوبت کار میدانی به‌وضوح  نشان می‌داد که تصور تهدید معاصر از سوی مسلمانان - که مسجد نماد آن قلمداد می‌شد - از نمونه تاریخی آن قابل‌تمایز نبوده و مهم‌تر از همه اینکه، با اشاره به آن شی‌انگاری می‌شود. بدین ترتیب، تاریخ به‌عنوان یک سند کفایت می‌کند. بر این اساس، مفاهیم نسبت‌داده‌شده، صرف‌نظر از میزان «درستی» یا اعتبارشان، مفاهیمی ماندگار و عادی تلقی می‌شوند که به‌نوبه خود پیامدهای ناگزیر معینی به‌همراه دارند. این در گفتمان‌های مخالفتی که بیانگر طیفی از انگیزه‌های نهفته از قبیل اسلامی‌سازی، تصرف و تروریسم برای مسجد و ساخت آن هستند مشهود بود. با کاربرد فرآیندهای شی‌انگاری و تلقی‌شدن به‌عنوان پیامدهای ناگزیر حضور اسلام و مسلمانان در یونان، اعتماد به این‌ها جلب شد. کارکرد شی‌انگاری، به‌عنوان فرآیندی ناظر به مطلوب، نه‌تنها به درک جهان کمک می‌کند بلکه انتساب دگربودگی را نیز عادی می‌سازد.

مانند شی‌انگاری، ماندگارسازی نیز با این اطمینان عمل می‌کند که مفاهیم منسوب به اسلام و مسلمانان هم بازگشت به گذشته‌ای نامعلوم تلقی می‌شوند که سرچشمه ماجرا در آنجا گم می‌شود، و هم به‌قدری بنیادین و انکارناپذیرند که هرگونه تردید به پایان آن‌ها در آینده، غیرقابل‌تصور است (آلن، ۲۰۱۰). از این رو، به نظر می‌رسد که این مفاهیم پیشینه تاریخی‌ای ندارند، بی‌انتها و ابدی، انکارناپذیر و مسلّم‌اند. دو نوبت کار میدانی به نمود این مسئله در گفتمان‌های مخالفت اشاره می‌کند، گفتمان‌هایی که دال بر چیزی بود که دگربودگی ابدی مسلمانان به نظر می‌رسید. این امر اغلب مشهود بود، هرچند به شکل‌ها و نمودهای گفتمانی متعدد: از بارزترین بیانات تا محتاطانه‌ترین و نهفته‌ترین برداشت‌ها از دگربودگی. یک نمونه از آن، عجین‌شدن رویدادهای تاریخی نظیر رهایی یونان از سلطه عثمانی با دیوارنوشته‌های معاصری است که خواهان «توقف اسلام» بوده و با کاربرد روایتی که ابدی می‌نماید، هم مدافع و هم محافظ «یونان» تاریخی و معاصر هستند. در سخنرانی‌های ایرادشده از سوی مسلمانان در افتتاحیه مسجد آتن و در سرخوردگی‌های آتنی‌های مسلمانی که با ایشان مصاحبه شد نیز ماندگارسازی به یک میزان - هرچند ناخواسته - مشهود بود. یونان هرگز امکانی برای یک مسجد کاملاً فعال را فراهم نمی‌سازد، چه رسد به اینکه حقوق کامل و صریح برای ادعای تکالیف دینی را در اختیار مسلمانان قرار دهد. با اذعان به این مسئله، بسیاری درصدد برآمدند تا این موضوع را با استناد به شبح تاریخ مشترکی توضیح دهند که ترکیه، آلبانی و یونان با هر دو دارند.

۲-۷. ارتدکس مسیحی

در گفتمان‌های مخالفت­ورزی نشانی از تبادل‌پذیری میان تاریخ و ارتدکس وجود داشت. همان‌ گونه  که به‌نحوی دوسویه، تاریخ بر دوره معاصر صحه و تأثیر می‌گذارد و هم‌زمان دوره معاصر بر تاریخ صحه و تأثیر (دوباره) می‌گذارد، ارتدکس نیز کارکرد مشابهی را به اجرا گذاشت که یکی از مبانی پیدایش تاریخی ملت و کشور یونان امروزی، به‌عنوان عضو اتحادیه اروپاست. اما، همان طور که پیش‌تر گفته شد، یونان کشوری سکولار نیست. از زمان رهایی از سلطهُ عثمانی، ارتدکس و تاریخ مشترک یونان باستان عوامل تعیین‌کننده‌ای بوده‌اند که برای تفکیک و مرزبندی میان کسانی به کار رفته‌اند که حقیقتاً متعلق به این کشور محسوب می‌شوند یا نمی‌شوند: بر اساس نخستین قانون اساسی مبنی بر اینکه شهروندیونان‌بودن به‌معنای زندگی در خاک آن و اعتقاد به مسیح است (ساکلاریو، ۲۰۱۷a). به‌معنای دقیق کلمه، کلیسا نه‌تنها در روایت‌های مربوط به لزوم محافظت، و اساساً، دفاع از یونان، تاریخ، فرهنگ، مذهب و زبان آن، بلکه  در روایت‌های نوظهور پیرامون کسی که برای کشور، تاریخ، فرهنگ، مذهب و زبان آن، دیگریِ تعیین‌ناپذیر محسوب می‌شود نیز نقش اصلی را داشته است.

این در نخستین کار میدانی و گفتمان‌های مخالفتی که کلیسا به‌سرپرستی کریستودولوس گسترش داد آشکار بود. مطالبه کریستودولوس مبنی بر محافظت قابل‌دفاع بود، اما به‌همان میزان، مطالبه او برای ساخت مسجد به‌دور از کلیسای جامع ارتدکس آتن و آکروپولیس گویای این است که گفتمان‌های مخالفت­ورزی تا چه حد سبب درهم‌تنیدگی پیچیده ارتدکس و تاریخ شده‌اند. گفتمان‌های مخالفت کلیسا نیز، با عبارت «اساس هویت ما»، درهم‌تنیدگی پیچیده استقلال ملی، هویت، تاریخ، فرهنگ و غیره را اثبات می‌کنند، مفاهیمی که به نظر می‌آید همه آن‌ها جهت درامان‌ماندن از اسلام و مسلمانان ضروری‌اند. دومین کار میدانی نشان می‌دهد که این مسئله در شعارهای معترضان به مسجد مشهود بود، شعارهایی مانند «ما اسلام نمی‌خواهیم، یونان و ارتدکس می‌خواهیم». دیوارنوشته‌ها نیز، به‌نحوی مشابه، این پیام گفتمانی را می‌رساندند. محافظت­ورزی نیز، تلویحاً و شاید هم کاملاً ناخواسته، به دیوارنوشته‌هایی که می‌گویند «یا مرگ یا ارتدکس» و به صلیب‌های روی ساختمان‌های متروکه و دروازه‌ها هم راه یافت، و این به هرکسی که در مسجد حضور یافته یا از کنار آن عبور می‌کند یادآوری می‌کند که یونان یعنی ارتدکس و چیزی که باید از آن محافظت کرد. در رابطه با دفاع هم، این مفهوم در دیوارنوشته‌هایی مشهود بود حاوی پیام‌هایی از این دست که «با این نشان پیروز خواهی شد» و «عیسی مسیح پیروز است». این مسجد به‌هیچ وجه «عبادتگاهی شریف» نبود، بلکه محل مسئله‌سازی و تعارض بود.

مسجد به‌عنوان محل مسئله‌سازی و تعارض، موضوع اصلی و جاری گفتمان‌های مخالفت­ورزی کلیسا بود. این امر چه به‌دلیل نزدیکی بسیار زیاد محل پیشنهادی به آکروپولیس بوده و چه به‌دلیل بودن در دید کسانی که از مرز هوایی وارد شهر می‌شدند، مبنای این باور بود که نباید در هیچ‌جای آتن مسجدی وجود داشته باشد. زیرا مساجد، دست‌کم به‌عنوان نماد، هرگز نمی‌توانند بخشی از یونان «حقیقی» باشند. یافته‌های کار میدانی دوم نیز گویای این مطلب بود، به‌ویژه ساخت کلیسای ارتدکس موقت در محل پیشنهادی مسجد در سال ۲۰۱۶ (کیتسانتونیس، ۲۰۱۶). بدین ترتیب، معترضان به‌صورت نمادین به خاطر یونان و مردمش در حال بازپس‌گیری بخش کوچکی از زمین آتن بودند. در تصریح نهادینگی درهم‌پیوسته کلیسا در هویت و استقلال ملی یونان، گفته می‌شود که برای محافظت و دفاع نمادین، کلیسا به پرچم و دیگر نمادهای ملی، برتری یافت. چنین اقدامات و گفتمان‌هایی هیچ‌گونه ناسازگاری یا درواقع تناقضی با آن دست از اقدامات جهانی کلیسا ندارند که پس از حادثه یازده سپتامبر معطوف به خارج کشور بود. کریستودولوس با «جهان اسلام» و درمورد آن گفتگو می کرد و از این طریق تنها درصدد تصریح روایت زبربنایی از پیام‌های خود بود، پیام‌هایی که  بر داخل کشور تمرکز داشتند: مرزبندی میان محل زندگی احتمالی و در واقع فعلی مسلمانان و محل زندگی یونانیان. او معتقد بود که یونان و جهان اسلام هرگز نمی‌توانند یکی باشند.

فرآیندهای ایدئولوژیکی آلن (۲۰۱۰) در رابطه با شی‌انگاری و ماندگارسازی در اینجا هم به کار می‌آید. در خصوص شی‌انگاری، نیات منسوب به اسلام و مسلمانان از زمان رهایی از سلطه عثمانی تا ساخت مسجد آتن را می‌توان بخشی از یک زنجیره دانست، زنجیره ای که بر این فرض استوار است که اسلام و مسلمانان هرگز نمی‌توانند یونانی یا بخشی از یونان باشند. جدای از این واقعیت که مسلمانان در عصر حاضر، هم یونانی و هم بخشی از یونان هستند، روند شی‌انگاری منکر این واقعیت می‌شود تا این تصور را مورد تأکید مجدد و تقویت قرار دهد که آن‌ها یونانی یا بخشی از آن نیستند و هرگز هم نخواهند بود. بنابراین، برای محافظت از یونان و همه آنچه که لازمه این امر است، باید به‌عنوان دیگری‌های ابدی تلقی شوند و تا ابد در برابر آن‌ها دفاع صورت گیرد. همان گونه که پیش از این بیان شد، دگربودگی به شرایطی ابدی و بدون پشتوانه تاریخی تبدیل شده است. درهم‌تنیدگی ارتدکس با تاریخ بسیار پیچیده است، در نتیجه، مفاهیم دفاع و محافظت به‌همان اندازه بر ارتدکس تأثیرگذارند که بر وجوه دیگر یونان و یونانی‌بودن تأثیرگذارند. علت این است که چهره‌های برجسته کلیسا نزدیک به دو دهه به مخالفت با مسجد آتن پرداخته‌اند. زیرا پیش از کار میدانی نخست، کلیسا مخالف مسجد بود و به احتمال زیاد فعلاً نیز به این رویه ادامه خواهد داد.

۳-۷. تروریسم جهانی

یافته‌های هر دو کار میدانی حاکی از این است که هماهنگی بسیاری میان گفتمان‌های مخالفت­ورزی ابرازشده نسبت به مسجد آتن و مسئله‌سازی معاصر مساجدِ‌ در جاهای دیگر وجود دارد. حادثه یازده سپتامبر سبب مشروعیت‌بخشی به این باور شد که مسجد، به‌عنوان «اسب تروا»، ابزاری برای گشودن دروازه‌های استعاری شهر ترواست. همان گونه که در دو نوبت کار میدانی نشان داده شد، چون تصور این بود که مسجد چیزی بیش از یک عبادتگاه صِرف است، گفتمان‌های مخالفت­ورزی نشان می‌دادند که چگونه عده بسیاری پیشداورانه انگیزه «حقیقی» از ساخت مسجد را در ذهن خود تعیین کرده‌اند.

فرآیندهای ایدئولوژیکی آلن (۲۰۱۰) برای توضیح نهادینگی تهدید تروریسم در گفتمان‌های مخالفت­ورزی اثبات‌شده نیز کارایی دارند. همان طور که او توضیح می‌دهد، منطقی‌سازی[۳] فرآیندی است که در آن، نمادها زنجیره‌هایی از استدلال تشکیل می‌دهند، استدلال‌هایی که برای اقناع مخاطب معتبر بوده و از روابط اجتماعی یا سیاسی معینی حمایت و آن‌ها را توجیه می‌کنند. در رابطه با مسجد آتن، آغاز فرآیند منطقی‌سازی، یورش به مساجد موقت شهر پس از حادثه یازده سپتامبر بود. در این یورش‌ها هیچ سندی دال بر تهدید واقعی تروریسم یافت نشد که برخاسته از جوامع مسلمان آتن باشد، با این حال، این یورش‌ها به‌طور هم‌زمان با ضرب‌المثل «هیچ دودی بدون آتش نیست[۴]» و لزوم بی‌اعتمادی و ترس بیشتر توجیه شدند. فرآیند منطقی‌سازی دیگری نیز آشکار بود. اگر اسلام و مسلمانان در آتن و در سطح وسیع‌تر، در یونان حضور نداشتند، کاملاً منطقی بود که نتیجه بگیریم یونان و مردمش از تهدید آن‌ها در امان هستند و به‌درستی از یونان و مردمش در برابر تهدید «آن‌ها» دفاع می‌شود: منظور تهدیدی است که تصور می‌شود اسلام و مسلمانان مسبب آن هستند. بنابراین، فرآیند منطقی‌سازی آنچه که هم‌زمان شی‌انگاری و همیشگی می‌شود را تقویت کرده و دوباره بر آن تأکید می‌کند. تمام این موارد جهت حفظ و تداوم مرزبندی لازم میان یونان و اسلام، یونانیان و مسلمانان و «ما» و دیگری در هم ادغام می‌شوند.


[۱] Reification

[۲] Eternalisation

[۳] Rationalisation

[۴] معادل ضرب‌المثل فارسی «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها»

کد خبر 10460

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =